کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت داستان پیرزنی سنت شکن به نام مارتا است. این کتاب به نویسندگی کترینا اینگلمن سوندبرگ روایت گر داستان پیرزنی ۷۹ساله به نام مارتا است که در خانه سالمندان زندگی میکند اما در فکر به پا کردن شورش بزرگی است.
مارتا اندرسون ۷۹ساله در خانه سالمندان زندگی میکند. اما این به معنی این نیست که او تمام روز روی صندلیاش چرت میزند یا از پنجره به بیرون خیره میشود. مارتا میخواهد تا از تمام لذتهای زندگیاش استفاده کند و خوش بگذراند اما به خاطر محل زندگیاش یعنی خانه سالمندان این رؤیا به واقعیت تبدیل نمیشود. اوضاع با تغییر مدیریت بدتر هم میشود زیرا مدیر جدید بخاطر صرفه جویی در هزینهها خدمات کمتری ارائه میکند. مارتا به همراه دوستانش، آناگرتا، کریستینا و شنکش تصمیم میگیرند که هیاهویی جنجالی به پا کنند. طولی نمیکشد که گروهی پنج نفره از ساکنان آسایشگاه تشکیل میشود که حالا میخواهند خانهای در یکی از بهترین نقاط استکهلم داشته باشند و آزادانه زندگی کنند. آنها میخواهند اعتراضشان را به همه امور در خانه سالمندان نشان دهند. از ظرفهای پلاستیکی غذا گرفته تا بیشتر کردن ساعت تماشای تلویزیون. اما این تمام آنچه نیست که در ذهن مارتا میگذرد. اعتراض به قوانین ریز و درشت آسایشگاه، دستبرد به بانک، راهاندازی یکی از مخوفترین باندهای خلافکار، تنها بخشی از نقشههایی است که مارتا در سر دارد.
این کتاب با زبان طنز خود قصد دارد نگاه جامعه به سالمندان به عنوان افراد فرسوده اشاره کند. در صورتی که میتواند اینطور نباشد. چه کسی میداند سالمندانی که در خانههای سالمندی محبوس شدهاند اگر بال پرواز داشتند کجاها پرواز میکردند، چه حماسههایی میآفریدند، چه چیزهایی خلق می کرند و به چه رؤیاهایی جامه عمل میپوشیدند. نویسنده با نوشتن این کتاب، رسالتی را که همیشه درگیر آن بوده، انجام داده است: حق زندگی و هیجان آن را از کسی نگیریم. هیچ کس حق ندارد برای زندگی و سرنوشت دیگران تصمیم بگیرد.
مارتا ابرقهرمان این داستان به امید ساخت زندگی بهتر در دوره سوم زندگیاش با دوستانش تصمیم میگیرد تا زندگی خود را از جامعه پس بگیرد و در این راه از یک زن محترم و درستکار به یک تبهکار تبدیل شود. او دست به این کار میزند چون احساس میکند راه دیگری برای پس گرفتن زندگیاش و تجربه هیجانات دلخواهش ندارد.
محتوا و هدف اصلی این کتاب انتقال و توجه به موضوعی جدی و بحرانی است. اما نویسنده با قلم طنز خود توانسته بهصورت زیرکانه و جذاب آن را منتقل کند و از آثار کلیشه و خشک در این حوزه فاصله گرفته است. به این صورت توانسته تا روی مخاطبش تأثیر بگذارد و در انتقال این موضوع موفق باشد.
در بخشی از این کتاب آمده است:
“مارتا اندرسون، اهل سودرمالم استکهلم، در حالی که کمرش خمیده بود وارد بانک شد. کت سادهای که معلوم نبود چه رنگی است، پوشیده بود. مخصوصاً این کت را انتخاب گرده بود تا جلب توجه نکند. قدش از متوسط هم کوتاهتر بود اما علی رغم استخوان بندی درشتش، چاق نبود. عقل به خرج داده بود و کفشهای تیرهای پوشیده بود که اگر لازم میشد جان میداد برای یک فرار سریع. این هم یعنی مارتا هنوز رمق دویدن داشت. البته سالها بود که ندویده بود و به همین خاطر مجبور میشد به یک راه رفتن سریع قناعت کند. یک جفت دستکش مندرس دستهایش را که رگهایشان زده بود بیرون، پوشانده بود. موهای سفید کوتاهش را هم یک کلاه لبه پهن قهوهای بزرگ پوشانده بود. یک روسری فسفری دور گردنش بسته بود. اینطوری اگر عکسش گرفته میشد رنگ روسری نور فلاش را منعکس میکرد و خود به خود تصویر صورتش محو میشد. روی کاناپه مخصوص مشتریان نشست و وانمود کرد مشغول خواندن مطالب پوستری است که تبلیغ حساب پسانداز بود اما متوجه شد نمیتواند جلوی لرزش دستانش را بگیرد. بهآرامی دستش را توی جیبش کرد تا یک پاستیل میوهای بردارد. یکی از آنهایی که برای سلامتی مضر بود و دندانپزشکها یواشکی عاشقش بودند. ”
نویسنده: کترینا اینگلمن سوندبرگ
مترجم: کیهان بهمنی
انتشارت: آموت
شما می توانید نسخه الکترونیک این کتاب را از اپلیکیشن فیدیبو دریافت کنید.